پستمدرنیسم مفهومی پیچیده و چندلایه است که در زمینههای مختلفی مانند نظریههای پژوهشی و نقد (مانند پساساختارگرایی و واسازی)، جنبشهای هنری و معماری قرن بیستم، رد فراروایتها و قطعیتهای ایدئولوژیک قرن بیستم، و در نهایت بهعنوان یک منطق فرهنگی خاص در اواخر قرن بیستم به کار میرود.
فردریک جیمسون (Fredric Jameson) در سال ١٩٨٥، پستمدرنیسم را بهعنوان »منطق فرهنگی خاص اواخر قرن بیستم« توصیف کرد. از نظر او، این منطق جدید در پیوند با گسترش رویههای انتشار جمعی، تولید اطلاعات بهعنوان یک کالای مصرفی و واکنش فرهنگی شکاکانه نسبت به حقیقت و ارتباطات شکل گرفته است. در چنین فضایی، اخبار جعلی، دروغرسانی (Disinformation)و اشتباهپراکنی (Misinformation) امکانپذیر میشوند، چراکه فرهنگ پستمدرن خود بر نسبیت حقیقت، تضعیف معیارهای عینی، و اولویتبخشی به فرم و احساسات بر محتوا و واقعیت تأکید دارد.
توجه به این نکته مهم است که هیچ تغییر فرهنگی یک انقطاع کامل از گذشته نیست. بلکه، پستمدرنیسم نیز بر اساس چیدمانها، رویهها و هنجارهای فرهنگی پیشین توسعه یافته است. در این فصل، بررسی میشود که چگونه فرهنگ پستمدرن، که از دل گذشته شکل گرفته، زمینهی بروز و گسترش اخبار جعلی را فراهم کرده است.
پستمدرنیسم و فروپاشی معیارهای حقیقت
یکی از ویژگیهای بنیادین پستمدرنیسم، رد فراروایتها (Grand Narratives) و نسبیگرایی معنا است. ژان-فرانسوا لیوتار
(Jean-FranUois Lyotard)در کتاب “وضعیت پستمدرن((The Postmodern Condition “، استدلال میکند که در دوران پستمدرن، هیچ حقیقت کلی و جهانشمولی وجود ندارد، بلکه واقعیت بر اساس موقعیتهای گفتمانی متکثر ساخته میشود.
این دیدگاه در حوزهی رسانه و اطلاعات، نتیجهای مستقیم بر ارزیابی صحت اخبار دارد:
- معیارهای سنتی روزنامهنگاری، مانند عینیت، صحت و واقعگرایی، جای خود را به روایتهای چندگانه و متناقض دادهاند .
- تفاوت میان حقیقت و تفسیر از بین رفته است، و هر روایت میتواند در فضای رسانهای مشروعیت پیدا کند.
- اعتماد به نهادهای خبری و علمی کاهش یافته، زیرا مفهوم “حقیقت” دیگر بهعنوان یک اصل ثابت تلقی نمیشود.
در چنین شرایطی، اخبار جعلی تنها بهعنوان اطلاعات نادرست مطرح نمیشوند، بلکه به بخشی از واقعیتهای متعدد و متناقض پستمدرن تبدیل میشوند.
سرمایهداری متأخر، رسانههای دیجیتال و سودآوری اخبار جعلی
پاول هورنر((Paul Horner ، نویسنده و طنزپردازی که در جریان انتخابات ٢٠١٦ ایالاتمتحده آمریکا، اخبار جعلی متعددی را منتشر کرد، نمونهای از عملکرد این ساختار رسانهای است. او بسیاری از اخبار جعلی ویروسی را خلق کرد، اما برخلاف تصور خودش، بسیاری از کاربران نتوانستند محتوای طنز و جعلی بودن اخبار را تشخیص دهند و آنها را بهعنوان واقعیت پذیرفتند.
این مسئله نویسنده را به دو پرسش کلیدی سوق میدهد:
چه چیزی باعث میشود تولیدکنندهی محتوا احساس کند که انتشار اطلاعات نادرست بدون توجه به عواقب آن قابل قبول است؟
٢. چه چیزی باعث میشود مردم این داستانها را باور کنند؟
پاسخ به این پرسشها را میتوان در منطق سرمایهداری پستمدرن یافت.
در نظام سرمایهداری متأخر، که جیمسون از آن بهعنوان »فرهنگ مصرفی« یاد میکند، اصالت با حداکثر تولید سود است. این منطق نهتنها در تولید کالاهای مادی، بلکه در تولید محتوا و اخبار نیز حاکم شده است. در چنین فضایی:
- اطلاعات و اخبار دیگر بهعنوان وسیلهای برای کشف حقیقت تولید نمیشوند، بلکه بهعنوان کالایی برای افزایش تعامل و کسب سود به کار میروند .
- الگوریتمهای رسانههای اجتماعی، اخبار را نه بر اساس صحت و اعتبار، بلکه بر اساس میزان جذب مخاطب و تعامل کاربران تقویت میکنند.
- اخبار جعلی به دلیل ایجاد هیجان، درگیری و کلیک بیشتر، نسبت به اخبار واقعی سودآورترند.
در نتیجه، رسانههای دیجیتال، تولید اخبار نادرست را نه بهعنوان یک استثنا، بلکه بهعنوان بخشی از منطق تولید سود در سرمایهداری دیجیتال درونی کردهاند.
رسانههای تبلویدی و حسگرایی: تولید و مصرف اخبار جعلی
یکی از پیامدهای اصلی این منطق رسانهای، ظهور و گسترش رسانههای تبلویدی (Tabloid Media) و حسگرایی (Sensationalism) است.
رسانهی تبلویدی چیست؟
رسانههای تبلویدی به اخباری میپردازند که هیجانبرانگیز، جنجالی، و سرگرمکنندهاند، اما اغلب فاقد اعتبار علمی و تحقیقاتیاند. این رسانهها بر شایعات، تئوریهای توطئه، جنایتهای عجیب، و اخبار زرد دربارهی سلبریتیها تمرکز دارند.
حسگرایی چیست؟
حسگرایی به سبک خاصی از تولید و انتشار محتوا گفته میشود که بهجای ارائهی اطلاعات دقیق، بر تحریک احساسات، هیجان و شوك مخاطب تمرکز دارد.
در این منطق رسانهای، دیگر عینیت و واقعگرایی اولویت ندارند. بلکه، محتواهایی که احساسات کاربران را تحریک کنند، بیشتر دیده میشوند. در چنین فضایی، اخبار جعلی بهسرعت جذب این سیستم رسانهای شده و تقویت میشوند.