اخبار جعلی نهتنها اطلاعات نادرست را منتشر میکنند، بلکه بهعنوان ابزاری مؤثر برای تقویت تئوریهای توطئه و سیاستهای پوپولیستی (Populism) به کار میروند. در دوران معاصر، یکی از پیامدهای مهم گسترش اخبار جعلی، از بین رفتن مرز میان حقیقت و دروغ است؛ شرایطی که در آن واقعیت و اطلاعات نادرست در یک سطح قرار میگیرند.
این وضعیت، فرصتی برای سیاستمداران پوپولیست فراهم میکند تا افکار عمومی را از طریق اطلاعات تحریفشده و احساساتبرانگیز هدایت کنند . در این میان، خلق “دیگری (The Other) “بهعنوان عامل مشکلات اجتماعی و اقتصادی، یکی از اصلیترین تاکتیکهای این جریان است. در این بخش، بررسی خواهد شد که چگونه اخبار جعلی، بستری برای رواج تئوریهای توطئه و سیاستهای پوپولیستی فراهم میکنند و چگونه این وضعیت، تهدیدی جدی برای دموکراسی محسوب میشود.
اخبار جعلی و گسترش تئوریهای توطئه
یکی از پیامدهای اصلی اخبار جعلی، رواج گستردهی تئوریهای توطئه است. این تئوریها معمولاً در شرایطی ظهور میکنند که اعتماد عمومی به نهادهای رسمی تضعیف شده و مردم به دنبال توضیحات جایگزین برای رویدادهای پیچیده میگردند. بهویژه در بحرانهای جهانی، مانند همهگیری کرونا، حملات تروریستی یا انتخاباتهای حساس، اخبار جعلی نقش مهمی در شکلگیری روایتهای توطئهآمیز ایفا کردهاند. نمونههای بارز آن شامل ادعاهایی مبنی بر اینکه ویروس کرونا در آزمایشگاه ساخته شده، واکسنها حاوی میکروچیپ برای کنترل مردم هستند یا بیل گیتس قصد کاهش جمعیت جهان را دارد، هستند.
اخبار جعلی و سیاستهای پوپولیستی
پوپولیسم، بهعنوان یک راهبرد سیاسی، همواره از دوگانهی »مردم واقعی« در برابر »نخبگان فاسد« استفاده کرده است. اما در دوران معاصر، اخبار جعلی به ابزاری کلیدی برای گسترش گفتمانهای پوپولیستی تبدیل شدهاند. این رویه حتما ضد دموکراسی خواهد بود. چرا که کسانی از این وضعیت سود میبرند که میتوانند از طریق دروغ رسانی و اشتباه پراکنی افکار عمومی را به سوی منافع خود جهت دهی کنند
استوارت هال((Stuart Hall ، نظریهپرداز فرهنگی، بر این باور است که دولتها و رسانهها اغلب از هراس اخلاقی برای کنترل افکار عمومی استفاده میکنند. در این چارچوب، گروههای خاصی از جامعه، بهعنوان تهدید معرفی میشوند تا سیاستهای سرکوبگرانه توجیه شوند. برای مثال، پس از حملات ١١ سپتامبر ٢٠٠١، رسانههای غربی با انتشار اخبار جعلی مبنی بر اینکه مسلمانان در حال جشن گرفتن این حملات هستند، اسلامهراسی را گسترش دادند. این روایتها نهتنها تصویری مخدوش از واقعیت ارائه دادند، بلکه زمینهساز حملات نژادپرستانه علیه شهروندان مسلمان شدند.
در ایالات متحده، راست افراطی با انتشار اخبار جعلی، اقلیتهای نژادی را تهدیدی برای امنیت و اقتصاد معرفی کرده است. نمونهی بارز این مسئله، ادعاهای ترامپ مبنی بر تقلب گسترده در انتخابات ٢٠٢٠ و مقصر دانستن مهاجران و اقلیتها برای مشکلات کشور بود. این روند نشان میدهد که چگونه اخبار جعلی، ابزاری برای تحریک احساسات ملیگرایانه و بیگانههراسی در سیاستهای پوپولیستی شده است. سیاست ها ی پوپولیستی تا پیشاز دوران معاصر، عموماً طبقه متوسط را به عنوان »مردم فراموش شده« مورد هدف سیاست های پوپولیستی خود قرار میداد. امروزه این طبقه کسانی هستند که در شبکههای اجتماعی مصرف کننده های خبرهای جعلی هستند. عمده ترین شگرد در اینجا خلق یک دیگر ی از طریق هدف دادن یک اکثریت شایسته اما فراموش شده است. دیگری (مثلا افغانستان ی ها) در اینجا عمدتا کسانی هستند که دسترسی به اطلاعات ندارد، یا صدایی برای دفاع از خود ندارند، درنتیجه هدف قرار دادن یک گروه حاشیه نشین شده این اطمینان را فراهم میکند که قدرت در دست یک فریبکار باشد . (در ایران، شاید طبقه اسلام گرا در قدرت باشد، اما در مقیاس جهانی و شبکه رسانههای غربی کاملا در موقعیت حاشیه نشین قرار دارد).
ترکیب پوپولیسم، اخبار جعلی و دوران پساحقیقت
دوران پساحقیقت (Post-Truth Era) شرایطی را ایجاد کرده که در آن،مرز میان حقیقت و دروغ کاملاً مبهم شده است. در چنین فضایی، اخبار جعلی نهتنها واقعیت را تحریف میکنند، بلکه توانایی شهروندان برای تصمیمگیری آگاهانه را نیز تضعیف میکنند .
نمونهی بارز این وضعیت را میتوان در سیاستهای چینیستیزانهی دولت ترامپ در دوران همهگیری کرونا مشاهده کرد. در این دوره، اصطلاح »ویروس چینی« توسط رئیسجمهور وقت آمریکا به کار گرفته شد و همین امر باعث افزایش حملات نژادپرستانه علیه آسیاییتباران در ایالات متحده شد. این مثال نشان میدهد که چگونه اخبار جعلی میتوانند به ابزاری برای سیاستهای پوپولیستی تبدیل شوند و حتی بر روابط بینالمللی تأثیر بگذارند.
در چنین شرایطی، اخبار جعلی نهتنها باعث تشدید دوقطبیهای اجتماعی و تضعیف اعتماد عمومی میشوند، بلکه به مشروعیتبخشی به سیاستهای تبعیضآمیز و استبدادی کمک میکنند.