خواه ناشی از ناراحتی ناهماهنگی شناختی باشد یا به دلیل قرار گرفتن در دامنه عدم پذیرش، دو چارچوب قبلی بینشهایی را در مورد یک فرآیند انگیزشی خودکارتر ارائه میدهند که زمینهساز شکست در پذیرش اصلاحات است. در این موارد، اهداف افراد اغلب ضمنی و تا حد زیادی ناخودآگاه هستند. با این حال، انگیزه نیز میتواند عمدیتر باشد، با اهدافی که صریح و فعالانه دنبال میشوند. این چارچوب سوم بر این جنبه عمدیتر تأکید میکند. اعتقاد بر این است که انگیزه صحت[1]، تمایل به دستیابی به نگرشها و باورهای معتبر که با واقعیت عینی مطابقت دارد، کاربردیترین هدف زیربنایی پردازش اطلاعات است (چایکن[2] و همکاران، ۱۹۹۶). هنگامی که افراد با انگیزه صحت برانگیخته شده باشند، تمایل دارند از مناسبترین راهبردهای شناختی استفاده کنند که درگیر پردازش عمیقتر و دقیقتر اطلاعات بشود و متعاقباً به نتایج دقیقتری برسند (کوندا[3]، 1990). به عنوان مثال، فردی که میخواهد درک معتبری از واکسنهای COVID-19 داشته باشد، در درجه اول بر اساس انگیزه صحت هدایت میشود. از آنجایی که هدف آنها صحت است، چرا که در معرض انواع مختلف اطلاعات قرار میگیرند، احتمالاً با گشودگی درگیر پردازش بدون سوگیری و کامل میشوند. البته مردم همیشه اطلاعات را با انگیزه صحت پردازش نمیکنند. آنها همچنین ممکن است توسط اهداف دفاعی هدایت شوند. انگیزه دفاعی تمایل به داشتن نگرشها و باورهایی است که با خودشناسی[4] فرد همخوانی دارد (چایکن و همکاران، 1996). وقتی افراد با انگیزه دفاعی برانگیخته میشوند ، به دنبال حفظ خودپنداره خود هستند، که منجر به پردازش اطلاعات جانبدارانهای میشود که نتیجهگیریهای منطبق با ارزشها، هویتها، علایق یا خصیصهّهای آنها را به همراه دارد. مشابه انگیزه دفاعی، انگیزه تأثیر[5] – تمایل به بیان نگرشها و باورهایی که اهداف بینفردی و اجتماعی را در یک بافت معین برآورده میکند – همچنین منجر به پردازش اطلاعات جانبدارانه میشود (چایکن و همکاران، 1996). به طور خاص، افرادی که دارای انگیزه تأثیر هستند، تمایل به استفاده از راهبردهای پردازش انتخابی دارند که منجر به نتیجهگیریهایی میشود که باعث پذیرش اجتماعی میشوند. در حالی که ممکن است بیش از یک انگیزه در هر موقعیتی وجود داشته باشد، به این معنی که احتمالا افراد صرفاً توسط یکی از این انگیزهها هدایت نمیشوند، در بیشتر موارد آنها عمدتاً دارای انگیزه صحت، دفاع یا تاثیر هستند (چن و چایکن[6]، 1999).
در زمینه تصحیح اطلاعات نادرست، انگیزه دفاعی احتمالاً بر انگیزههای دیگر غالب است. برای لحظه ای گسترده ترین و تاثیرگذارترین اطلاعات نادرست را در موقعیت دنیای واقعی در نظر بگیرید. اطلاعات نادرست بیشتر در مورد سیاست است (به عنوان مثال، “باراک اوباما در آمریکا به دنیا نیامده”)، سلامت (به عنوان مثال، “واکسنهای COVID-19 حاوی ریزتراشههای ردیابی مکان هستند”)، علم (به عنوان مثال، “تغییر آب و هوا یک حقه است”) و موضوعات دیگری که معمولا دلالتهای واضحی برای ارزشهای شخصی، هویتها و جهانبینیها داشته باشند (والتر و مورفی[7]، ۲۰۱۸). از آنجایی که افراد در مورد این مسائل بر اساس اطلاعات نادرست به ادراکات نادرست توجه میکنند، آنها را حفظ میکنند و آنها را گسترش میدهند، احتمالاً بخشی از باورها و نگرشهای خود شناسانه میشود. هنگامی که اطلاعات اصلاحی برای تغییر این باورها و نگرشها ارائه میشود، به طور قابل تصوری انگیزه اساسی برای محافظت از یکپارچگی خود را فعال میکند (شرمن و کوهن[8]، 2002)، شاید بسیار بیشتر از آن که انگیزه دستیابی به صحت یا پذیرش اجتماعی را با توجه به پیوند نزدیک آن با خودپنداره مرکزی فعال کند (چایکن و همکاران، 1996). همانطور که نظریه نشان میدهد، وقتی انگیزه دفاعی غالب است، افراد درگیر در پردازش سوگیرانه میشوند که در آن اطلاعات ناهمخوان با نگرش (یعنی اطلاعات اصلاحی) پاسخهای منفی دریافت میکند، خواه بیتوجهی، خواه جذب سوگیرانه، و/یا استدلال مغیر (مانند، هارت و نیسبت[9]، ۲۰۱۲َ؛ ویشنوسکی و کرامر[10]، ۲۰۲۰)، که منجر به قطبی شدن نگرش و مواضع مستحکم تر، از این رو، تداوم اطلاعات نادرست میشود. اگرچه شواهدی وجود دارد که افراد محافظهکار سیاسی بیشتر مستعد چنین سوگیریهایی هستند (به عنوان مثال، اندرز[11] و همکاران، 2023)، اما در افراد لیبرال نیز رخ میدهد. یک مثال خوب، حقه سوکال به توان دو[12] است. سه محقق بیست مقاله جعلی را با استفاده از اصطلاحات رایج نوشتند و آنها را به مجلاتی با تأثیر بالا و با داوری همتا ارسال کردند. هفت مورد از آن مقالات برای چاپ پذیرفته شد. همانطور که این مثال نشان میدهد، سردبیران و داوران مجلات دانشگاهی فارغ از دانش و هوش خود میتوانند به راحتی طعمه این مغالطه شوند.
انگیزههای متمایز بیشتر با روشهای متفاوت پردازش مرتبط هستند. در چارچوب مدل اکتشافی- سیستماتیک[13] (HSM، چایکن و همکاران، 1989، همچنین رجوع کنید به کانهمن[14]، 2013)، تصور میشود که انگیزه صحت بالا باعث ارتقای پردازش سیستماتیک میشود، که شامل تفکر تلاشگرانه و تحلیلی است، به ویژه زمانی که ظرفیت درگیر شدن در چنین پردازشی نیز وجود دارد. در مقابل، انگیزه دفاعی قوی احتمالاً منجر به پردازش اکتشافی میشود، یک شیوه نسبتاً بدون زحمت که در آن قواعد تصمیمگیری ساده اعمال میشود، بهویژه زمانی که توانایی شناختی افراد محدود است و/یا زمانی که پیام حاوی نشانههای همسلیقه[15] باشد (چایکن و همکاران، 1996). به طور مشابه، مدل احتمال موشکافی[16] (ELM، پتی و کاسیوپو، 1986) تمایز بین مسیرهای مرکزی و محیطی پردازش را تئوری میکند، که اولی با ارزیابی و بررسی دقیق اطلاعات و دومی با استفاده از نشانههای ساده برای قضاوت مشخص میشود. ELM همچنین استدلال میکند که نحوه پردازش اطلاعات توسط انگیزه و توانایی تعیین میشود. وقتی نگرش فرد نسبت به یک موضوع در درجه اول مربوط به اهداف و نتایج مطلوب او باشد، درگیری مرتبط با نتیجه بالایی دارد (جانسون و ایگلی[17]، ۱۹۸۹) و وقتی توانایی انجام این کار را داشته باشد، تمایل دارد مسیر اصلی پردازش را دنبال کند. وقتی یک نگرش در درجه اول با ارزشهای فرد مرتبط باشد، که جانسون و ایگلی (۱۹۸۹) آن را درگیری مرتبط با ارزش مینامند، احتمال بیشتری وجود دارد که مسیر جانبی پردازش، اغلب به شیوهای سوگیرانه، دنبال شود. از آنجا که انگیزش برای دقت — که مبنای نظری استراتژیهای اصلاحی تلقی میشود — غالباً پس از انگیزشهای غیردقیق بروز میکند، میتوان نتیجه گرفت که کارآمدی اصلاحات ذاتاً محدود است. در چنین موقعیتهایی، افراد به احتمال زیاد به پردازش سطحی اطلاعات میپردازند، جایی که نشانههای همخوانی با باورهای پیشین، نقش تعیینکنندهتری در پذیرش یا رد پیام ایفا میکنند.
- [1] Accuracy motivation
- [2] Chaiken
- [3] Kunda
- [4] self-definition
- [5] impression motivation
- [6] Chen & Chaiken
- [7] Walter & Murphy
- [8] Sherman & Cohen
- [9] Hart & Nisbet
- [10] Wischnewski & Krämer
- [11] Enders
- [12] Sokal Hoax Squared
- [13] heuristic-systematic model
- [14] Kahneman
- [15] congenial cues
- [16] elaboration likelihood model
- [17] Johnson & Eagly