رسانههای اجتماعی احساسات عمومی را بر میانگیزند و از همین طریق است که دیگر حقیقت دیده نمیشود!
همین امر باعث شده به گفته اندیشمندان ارتباطات، وارد عصر پساحقیقت شویم.
پساحقیقت، عصری که بهدلیل تکثر مبادی اخبار و اطلاعات و نیز، توانایی افراد در تولید خبر، مرزهای بین حقیقت و دروغ از بین رفته است.» در این عصر مطابق تعاریف، احساسات نسبت به واقعیتهای عینی در بین مردم برتری پیدا میکند، تا جاییکه هرچقدر میزان احساسیبودن خبر بیشتر باشد، میزان مصرف آن افزایش مییابد.
رسانههای خارجی هم از همین حربه استفاده و سعی میکنند احساسات عمومی را برانگیزند و از همین طریق است که دیگر حقیقت دیده نمیشود؛ مثل همین چیزی که در رویدادهای اخیر میبینیم.
در عصر پساحقیقت، هرچقدر میزان «نفوذ در رسانههای اجتماعی» بیشتر باشد، میزان موفقیت هم بیشتر است. یعنی رسانهها هر چه بیشتر در افکارعمومی نفوذ میکنند و روایت آنها نیز موثرتر است. بههمین دلیل است که اینجا سلبریتیها با تعداد دنبالکنندگان بالا، نقش تعیینکنندهای پیدا میکنند!
در این عصر جوامع، درحال حرکت از یک چرخش خبری تحت سلطهی روزنامهنگاران، به یک چرخش خبری پیچیده هستند که در آن مردم عادی هم در تولید خبر نقش دارند. الگوهای پایداری که در حوزه مصرف خبر داشتیم، درحال تبدیل به الگوهای پراکنده و گذرا است. هم اکنون خبر، لحظهبهلحظه تولید میشود، انبوهی از خبر که عمق چندانی هم ندارد. از طرف دیگر، ذائقه مخاطب هم در حال تغییر است. از جمله اینکه فقط تصویر و تیتر خبر را میبیند و رد میشود.
این مصرف خبر ناپایدار، گذرا و تصادفی باعث میشود امکان تولید خبرهای جعلی افزایش یابد. چون مخاطب دقت نمیکند که ببیند یک خبر از چه صفحهای و با چه الگوریتمی تولید میشود. به این ترتیب هم بنابر ویژگیهای رسانه و هم بنابر ویژگیهای مخاطب، این دوران به عصرپساحقیقت (عصر خبرهای احساسی همراه با دروغ)، تنزل یافته و سواد رسانهای را از ضروریات زندگی در این عصر ساخته است.
منبع: کانال آموزش جنگ شناختی