کلیشه‌ و رسانه

کلیشه به زبان ساده، تصور قبلی ما درمورد افراد یا گروه‌هاست که در هنگام مواجهه با آن‌ها، چگونگی رفتار ما را شکل می‌دهد. همچنین کلیشه یک باور ثابت نسبت به گروه یا افرادی است که بیش‌ازحد تکرار شده؛ برای مثال، به شما می‌گویند قرار است یک پزشک به همسایگی شما منتقل شود. شما در برخورد اولیه با همسایۀ جدید ممکن است براساس ذهنیت قبلی که نسبت به پزشکان دارید، با احترام و اعتماد بیشتری رفتار کنید و او را مرجع مناسبی در مسائل مختلف بدانید، بدون این‌که شناخت عمیق یا حداقلی از او داشته باشید و به رئیس ساختمان‌شدنش رأی مثبت بدهید؛ زیرا در ذهن شما این کلیشه وجود دارد: پزشکان قابل‌اعتماد و محرم بیماران هستند.

کلیشه‌ها عموماً با احترام و اعتماد همراه نیستند و بیشتر به‌سمت ذهنیت‌های منفی تمایل دارند. در یک حادثۀ رانندگی، خودرویی از مسیر فرعی به اصلی وارد شده و به خودروی در حال حرکت در مسیر اصلی برخورد کرده است. حالا به شما می‌گویم، یکی از رانندگان این سانحه زن است. چقدر ذهن شما تمایل پیدا کرد که رانندۀ مقصر را زن بپندارد؟ چرا این اتفاق افتاد؟ ذهن شما اسیر کلیشۀ جنسیتی درمورد رانندگی زنان شده است.

رایج‌ترین کلیشه‌های رسانه‌ای

یکی از معروف‌ترین کلیشه‌های ایجادشده توسط رسانه‌ها، کشورها هستند. برای مثال ما آلمانی‌ها را با نظم، خودروهای لوکس، نازیسم و ژاپن را با توسعه و پیشرفت و دقت در کار و چینی‌ها را با کالاهای نامرغوب و بی‌کیفیت می‌شناسیم. مهم‌ترین و چالش‌برانگیزترین کلیشۀ رسانه‌ای در باب جنسیت است. کلیشه‌های جنسیتی تصویر ذهنی یکنواخت و قالب‌بندی‌شده‌ای از رفتارهای خاص مربوط به زنان و مردان را، بدون آن‌که مورد بررسی و آزمون قرار گرفته باشد، ارائه می‌دهند. براساس کلیشه‌های جنسیتی، زنان و مردان دارای ویژگی‌ها و حالات روانی متفاوتی هستند و توانایی‌های متفاوتی دارند. کلیشه‌سازی خصوصیات و توانایی‌هایی را به زنان اختصاص می‌دهد که در مردان نشانه‌ای از آن‌ها نیست و توانایی‌ها و ویژگی‌هایی را به مردان نسبت می‌دهد که زنان از آن بی‌بهره‌اند. کلیشۀ بدن نیز توسط رسانه‌ها ساخته می‌شود. در فرایند کلیشه‌سازی رسانه‌ای اغلب مردان افرادی تنومند، دارای بدن‌های عضلانی و قدرت جسمانی بالایی هستند و زنان به شکل ملکه‌های زیبایی، لاغراندام، جذاب و فریبنده بازنمایی می‌شوند.

در انتخابات 2016، کلیشه‌های جنسیتی در اخبار جعلی نقش بیشتری داشتند؛ زیرا هیلاری کلینتون، نامزد انتخابات، یک زن بود که از کلیشه‌های جنسیتی در تقویت اخبار جعلی بهره برده می‌شد.

پژوهش‌ها نشان داده که صحبت سخنرانان زن در پلتفرم‌های آنلاین، نسبت به مردان تأثیر کمتری دارد یا متونی که زنانه نوشته شده‌اند نسبت به متون مردانه، ارزش‌گذاری کمتری می‌شوند. درمورد کلیشه‌های جنسیتی می‌توان گفت که عموماً مردان در جایگاه بالاتر و شایسته‌تری نسبت به زنان درک می‌شوند. کلیشه‌های جنسیتی، زنان را ضعیف فرض می‌کنند و مردان را مسلط و قاطع نشان می‌دهند. چرا وقتی پسربچه‌ای در حال گریه است به او می‌گوییم: قوی باش! مرد که گریه نمی‌کند؟ زیرا در دام کلیشۀ جنسیتیِ «مردان قوی هستند پس گریه نشان ضعف بوده و عملی زنانه است» گرفتار شده‌ایم. همچنین رفتارهایی نظیر عصبانیت و خشم اگر از مرد سر بزند، رفتاری عادی انگاشته شده، اما چنین رفتارهایی برای یک زن، ناپسند تلقی می‌شود.

برخی از کلیشه‌های جنسیتی مردانه را که می‌توان در شبکه‌های اجتماعی و سایر رسانه‌ها شناسایی کرد عبارت‌اند از: خودکفایی، سخت‌کوشی، جذابیت فیزیکی (وضعیت جسمانی عضلانی)، پرخاشگری و نقش‌های جنسیتی سفت‌وسخت.

بیایید از این زاویه به بررسی صفحه‌های اینستاگرامی افراد مشهور تحت عنوان «خانه‌های صورتی» بپردازیم. خانه‌های همیشه مرتب با طراحی مدرن، رنگارنگ با کودکانی شاد و مرتب، لباس‌های به‌روز و زنان موفق و افسانه‌ای که به بهترین نحو در حال مدیریت‌کردن خانه هستند. چرا ما توجه خود را به این صفحات می‌فروشیم؟ کلیشۀ جنسیتی «زن کدبانو» و زن ایدئال، زنی است که بتواند در خانه و بیرون از خانه موفق باشد که در اینجا اثرگذار است و تضمین‌کنندۀ فروش و جذب تبلیغات در این صفحات هستند.

نام‌های تجاری و حامیان مالی نیز براساس کلیشه‌های جنسیتی تمایل دارند از مردان در حوزۀ ورزش و فناوری و از زنان در حوزۀ مد و زیبایی استفاده کنند؛ زیرا می‌خواهند شخصیت‌های آنلاینی را ایجاد و ارائه کنند که با نسخه‌های سنتیِ مردانگی و زنانگی نیز مطابقت داشته باشند تا فروش آن‌ها تضمین شود. به این ترتیب کلیشه‌های جنسیتی ضامن فروش و کسب درآمد آنلاین هستند.

مثلاً در یک فیلم نمایش داده می‌شود که دو دختر در درس ریاضی ضعیف هستند و برای امتحان از روی برگۀ یک پسر تقلب می‌کنند. این داستان براساس پذیرش کلیشۀ جنسیتی که عملکرد ریاضی پسران برتر از دختران می‌باشد، طراحی شده است. این کلیشه‌های بازنمایی شده در رسانه‌ها در چگونگی شناخت افراد از خود نیز تأثیرگذار هستند.

انواع کلیشه‌ها عبارت‌اند از: کلیشه‌های نژادی (قومی)، فرهنگی، اجتماعی، جنسیتی و مذهبی. پژوهش‌ها نشان داده است که مردم احتمال مجرم‌بودن افراد سیاه‌پوست را بالاتر از سفیدپوستان می‌دانند. همچنین ممکن است افراد متعلق به شهر یا روستایی را دارای صفات خاصی بدانیم. بسیاری از لطیفه‌ها بر این کلیشه‌ها استوار هستند. بر همین اساس، به برخی پایگاه‌های اجتماعی و شغلی نیز صفات و رفتارهای خاصی را نسبت بدهیم. مثال دیگر پیونددادن «رفتارهای تروریسم» به مسلمانان است که گونه‌ای از این کلیشه‌هاست. علاوه بر انواع کلیشه‌های فوق می‌توان به کلیشه‌های سنی و شغلی نیز اشاره کرد. مانند نشان‌دادن افراد مسن به‌عنوان افراد خوب اما فاقد مهارت، یا نوجوانان به‌عنوان مهمان‌های سرکش. مطالعات نشان می‌دهند که این کلیشه‌ها می‌توانند بر نحوۀ رفتار و تفکر کودکان درمورد پیری تأثیر بگذارند.

بازنمایی یعنی نشان‌دادن واقعیت به شکلی خاص. رسانه‌ها با استفاده از بازنمایی، تحلیل و تفسیر خود را از واقعیت موردنظر به‌صورت آشکار و پنهان به ذهن مخاطبان خود ارسال می‌کنند به‌طوری که مخاطب قادر به تشخیص این دو نوع واقعیت یعنی واقعیت موجود و واقعیت رسانه‌ای نباشد.