کلیشهها ما را به رفتارهای تبعیضآمیز و در مواردی به رفتار خشونتآمیز سوق میدهند (احتمالاً در خبرها دیده باشید که پلیس آمریکا صرفاً بهدلیل اینکه فرد مظنون، سیاهپوست بوده است، آتش را به روی او گشوده است). کلیشهها ممکن است رفتار تعصبآمیز را سبب شوند. همچنین بر فرضهای قبلی استوار هستند که ممکن است در شرایط فعلی صادق نباشند. انعکاس کلیشهها بر روی افراد و گروهها، به شکلگیری باورهای نادرست منجر میشود. حتی وجود کلیشهها باعث میشود که اگر عضوی از یک گروه، براساس کلیشهای که به آنها نسبت داده شده است عمل نکند، احساس حقارت کند. (برای مثال یک پسربچه برای آنکه نشان دهد همانند دخترها ضعیف نیست، احساس طبیعی خود را که نیاز به گریستن است سرکوب میکند).
در مواجهه با کلیشهها چه باید کرد؟
تفکر انتقادی خود را فعال کنید. پرسشگرانه با فرضیات بدیهی که روزانه با آن روبهرو هستید، برخورد کنید. از خود بپرسید: آیا این گزاره مبتنی بر کلیشه بود؟ بیان این کلیشهها، منافع چه کسانی را تأمین میکند؟ با برچسبزنی کلیشهای، چه کسی سود میبرد؟ با حذف آن کلیشه، نوع قضاوت من به داستان چه تغییری خواهد کرد؟ آیا ظاهر افراد/ جایگاه شغلی/ نژاد/ مذهب/ جنسیت/ سن در قضاوت من نسبت به آنها تأثیرگذار بوده است؟
یکی دیگر از راههای مقابله با کلیشهها این است که در مقابل فرزندانتان مسئول باشید. آنها را کمتر در معرض فیلمها و محتواهای رسانهای که دارای انواع کلیشهها هستند، قرار دهید. ممکن است کودکان کلیشهها را درک نکنند، اما کلیشهها در آنها درونی شده و جزئی از رفتارشان شود. الگوی مناسبی برای کودکانتان در برخورد با کلیشهها باشید.
برخی از نشانههای کلیشهسازی که میتوانید در خود و دیگران جستوجو کنید در ادامه آمدهاند.
- کلیگویی: برخی از موارد کلیگویی که بهطور مرتب برای توصیف افراد استفاده میشوند عبارتاند از: لال، باهوش، تنبل، سختکوش، سطحی، حریص، جانی، معتاد، الکلی، بیشفعال و ترسو.
- تحقیرکردن: مثلاً استفاده از عباراتی نظیر «کوچولو»، «پسرک»، یا «دخترک» خطاب به افراد بزرگسال.
- مسخرهکردن: استفاده از جوکها برای تمسخر اشخاص، تفاوتهای فرهنگی و …
- گزافهگویی و کاریکاتورسازی
- عجیبوغریب جلوهدادن: حتی اگر کسی که این کار را میکند هدفش تعریف و تمجید باشد، اما عجیبوغریب جلوهدادن افراد میتواند این تصور را به وجود بیاورد که فرد موردنظر فاقد خصیصههای انسانی است و به تصورات دیگری دربارۀ او دامن بزند.
- ادبیات مستثنیانگارانه: در قالب چنین ادبیاتی اینگونه وانمود میشود که فرد موردنظر جزو گروه شما نیست. در این خصوص میتوان عبارت شخص سفیدپوست را مثال زد که در قالب آن اینگونه وانمود میشود که اشخاص غیرسفیدپوست، آمریکایی نیستند.