یکی از مفاهیم کلیدی در دوران پساحقیقت، پدیده «اتاق پژواک» است؛ فضایی که در آن افراد تنها در معرض اطلاعات و دیدگاههایی قرار میگیرند که باورهای پیشین آنها را تأیید میکند (1). در این فضا، اخبار و تحلیلهایی که با عقاید شخصی کاربران همسو هستند، بارها و بارها بازنشر میشوند، درحالیکه دیدگاههای مخالف یا چالشبرانگیز کمتر دیده شده یا کاملاً حذف میشوند (2). این بازتولید و تکرار محتواهای همجهت، نوعی تأیید جمعی کاذب به وجود میآورد که میتواند حتی باورهای کاملاً نادرست را نیز در ذهن مخاطب تثبیت کند.
الگوریتمهای رسانههای اجتماعی یکی از عوامل اصلی ایجاد این اتاقهای پژواک هستند. این الگوریتمها بر اساس رفتار کاربران طراحی شدهاند و محتوایی را به آنها نشان میدهند که به احتمال زیاد با علایق و باورهایشان همخوانی دارد (3). به این ترتیب، کاربران بهمرور در یک حلقه اطلاعاتی بسته قرار میگیرند که در آن تنها دیدگاههای خاصی برجسته شده و نظرات مخالف به حاشیه رانده میشوند (4). بهویژه در زمان بحرانهایی مانند همهگیری کووید 19، این اتاقهای پژواک میتوانند تأثیرات خطرناکی بر نگرش عمومی نسبت به واکسن، سیاستهای بهداشتی و اعتماد به نهادهای رسمی بگذارند.
علاوه بر رسانههای اجتماعی، گروههای سیاسی و رسانههای جناحی نیز نقش مهمی در شکلگیری اتاقهای پژواک دارند. بسیاری از شبکههای خبری، وبسایتها و شخصیتهای تأثیرگذار بهگونهای عمل میکنند که تنها اطلاعاتی را منتشر کنند که مطابق با یک ایدئولوژی خاص باشد، و این امر موجب قطبی شدن افکار عمومی میشود (5). این رسانهها نهتنها محتوای همسو را تقویت میکنند، بلکه در بسیاری موارد، اطلاعات مخالف را تحریف کرده یا زیر سؤال میبرند. چنین رویکردی میتواند موجب تضعیف گفتگوهای چندصدایی و افزایش خصومت میان گروههای مختلف اجتماعی شود.
در بسیاری از موارد، اتاقهای پژواک نهتنها تأییدکنندۀ باورهای مخاطب هستند، بلکه به تولید هویت جمعی نیز میانجامند. اعضای این فضاها احساس تعلق به یک «ما»ی خاص دارند که در تقابل با «دیگری» قرار میگیرد؛ این «دیگری» میتواند رسانههای جریان اصلی، دولت، یا حتی بخشهایی از جامعه باشد که عقاید متفاوتی دارند. چنین دوقطبیسازیای منجر به ظهور فضای اجتماعی بستهای میشود که در آن حقیقت نسبی شده و بهسادگی قربانی هیجانات گروهی و ادراکات شخصی میشود.
با تشدید این فرایند، حتی تلاش برای تصحیح اطلاعات نادرست با واکنش منفی روبهرو میشود. وقتی باورهای اشتباه در اتاقهای پژواک تقویت شدهاند، ارائۀ دادههای علمی یا تحلیلهای منطقی ممکن است بهجای ایجاد آگاهی، واکنش دفاعی یا انکار ایجاد کند. به این پدیده، «اثر بازگشت» گفته میشود؛ وضعیتی که در آن ارائه شواهد خلاف باور فرد، نهتنها موجب تغییر نظر نمیشود، بلکه باعث چنگزدن بیشتر به باور پیشین میگردد (6).
برای مقابله با اثرات منفی اتاقهای پژواک، افزایش آگاهی عمومی و توسعه سواد رسانهای ضروری است. کاربران باید بیاموزند که چگونه منابع اطلاعاتی خود را ارزیابی کرده و به دنبال دیدگاههای مختلف باشند. آموزش مهارتهایی همچون تفکر انتقادی، شناخت سوگیری شناختی، و توانایی تشخیص اخبار جعلی، ابزارهایی مؤثر برای گریز از دام اطلاعات تاییدکننده هستند. همچنین، شرکتهای فناوری باید مسئولیتپذیری بیشتری در قبال الگوریتمهای خود داشته باشند و راهکارهایی را برای نمایش متعادلتر اطلاعات ارائه دهند. طراحی الگوریتمهایی که کاربران را تشویق به دیدن نظرات مختلف کنند، از جمله ابزارهایی است که میتواند به کاهش قطبیشدگی و تقویت گفتگوهای بینفرهنگی و بینایدئولوژیک کمک کند.
نهادهای آموزشی، رسانههای مستقل و سیاستگذاران نیز میتوانند با ترویج برنامههای آموزشی فراگیر در سطح مدارس، دانشگاهها و جامعه، نقش فعالی در مقابله با پدیده اتاقهای پژواک ایفا کنند. این اقدامات اگر با شفافیت اطلاعاتی و اعتمادسازی میان نهادهای رسمی و جامعه همراه باشد، میتواند گامی مؤثر در جهت احیای حقیقت در فضای عمومی باشد. تنها از طریق گشودگی فکری، گفتوگوی بینذهنی و دسترسی به منابع اطلاعاتی متنوع است که میتوان از افتادن در دام پساحقیقت جلوگیری کرد.
منابع:
- MIT Technology Review – The Echo Chamber Effect
- Harvard Business Review – Social Media and Echo Chambers
- Pew Research Center – Algorithmic Influence on Information Exposure
- Stanford University – Political Polarization and Echo Chambers
- Columbia Journalism Review – The Role of Partisan Media in Echo Chambers
- World Economic Forum – How to Break Out of an Echo Chamber