پساحقیقت: دوران سلطه احساسات بر واقعیت

اصطلاح «پسا‌حقیقت» به وضعیتی نوظهور در سیاست و فرهنگ عمومی معاصر اشاره دارد؛ وضعیتی که در آن حقایق عینی و قابل راستی‌آزمایی، دیگر نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری افکار عمومی ندارند. در عوض، باورهای شخصی، احساسات فردی و تعلقات ایدئولوژیک جایگزین عقلانیت مبتنی بر شواهد شده‌اند. این واژگان، نه‌فقط یک اصطلاح دانشگاهی، بلکه بازتابی است از تحولی واقعی و قابل لمس که زیربنای بسیاری از روندهای خبری و اجتماعی در جهان امروز را شکل می‌دهد.

در دوران پساحقیقت، مرز میان «واقعیت» و «ناروایت» آن‌چنان مبهم شده که بسیاری از مخاطبان حتی نمی‌توانند تفاوت میان اخبار جعلی و اخبار معتبر را تشخیص دهند. اطلاعات نادرست و گمراه‌کننده نه‌تنها به‌طور تصادفی منتشر نمی‌شوند، بلکه اغلب با هدف دست‌کاری افکار عمومی، تقویت دیدگاه‌های خاص یا دامن‌زدن به تنش‌ها طراحی و ترویج می‌شوند. این پدیده باعث شده تا اعتماد عمومی به نهادهای سنتی اطلاع‌رسانی، مانند رسانه‌های رسمی، دانشگاه‌ها، و حتی نهادهای علمی بین‌المللی، به‌تدریج کاهش یابد.

یکی از ویژگی‌های اصلی دوران پسا‌حقیقت این است که افراد، اغلب داده‌ها و اخبار را نه برای درک واقعیت بلکه برای تأیید دیدگاه‌های از پیش‌موجود خود مصرف می‌کنند. وقتی یک روایت خبری با احساسات یا پیش‌فرض‌های ذهنی فرد هم‌راستا باشد، احتمال پذیرش آن به‌شدت افزایش می‌یابد، حتی اگر مدارک کافی برای تأیید آن وجود نداشته باشد. در نتیجه، بسیاری از افراد در «اتاق پژواک» اطلاعاتی گیر می‌افتند؛ فضایی که در آن فقط با اطلاعات و صداهایی مواجه می‌شوند که باورهایشان را بازتاب می‌دهند.

این پدیده نه‌تنها گفتمان عمومی را ضعیف می‌کند، بلکه به تشدید قطب‌بندی سیاسی و اجتماعی نیز منجر می‌شود. جامعه‌ای که در آن گفت‌وگو بر مبنای واقعیت مشترک شکل نگیرد، به‌سختی می‌تواند درباره راه‌حل‌های جمعی به توافق برسد. در نتیجه، فضای اجتماعی به میدان نبرد ایدئولوژی‌ها تبدیل می‌شود و مفاهیمی همچون حقیقت، بی‌طرفی و انصاف، معنا و کاربرد خود را از دست می‌دهند.

عوامل متعددی در شکل‌گیری و تقویت این فضا نقش دارند. یکی از مهم‌ترین آن‌ها، رشد بی‌سابقه شبکه‌های اجتماعی است که امکان انتشار سریع، گسترده و بدون واسطه هر نوع اطلاعاتی را فراهم کرده‌اند. برخلاف رسانه‌های سنتی که فیلترهای حرفه‌ای برای بررسی صحت اطلاعات دارند، در فضای دیجیتال امروز، هر کاربر می‌تواند تولیدکننده محتوا باشد — بدون الزام به رعایت اصول اخلاقی یا صحت‌سنجی. این شرایط، فضای ایده‌آلی برای رشد روایت‌های نادرست و افراطی فراهم کرده است.

از سوی دیگر، کاهش اعتماد عمومی به نهادهای سنتی اطلاع‌رسانی نیز عامل مهمی است. فساد سیاسی، انحصار رسانه‌ای، و گسترش روایت‌های متضاد توسط قدرت‌های جهانی، باعث شده مردم با بدبینی فزاینده‌ای به رسانه‌ها بنگرند و در عوض به منابع جایگزینی که با باورهایشان همسو است، پناه ببرند؛ حتی اگر این منابع علمی، دقیق یا بی‌طرف نباشند.

برای مقابله با چالش‌های عصر پسا‌حقیقت، تنها راه‌حل‌های سطحی کارساز نیستند. باید از یک‌سو بر تقویت تفکر نقادانه و آموزش سواد رسانه‌ای در سطوح مختلف جامعه تأکید کرد و از سوی دیگر، نهادهای اطلاع‌رسانی را به‌سوی شفافیت، صداقت و پاسخ‌گویی سوق داد. همچنین، باید فضای عمومی برای گفت‌وگوی آزاد، محترمانه و چندصدایی تقویت شود تا امکان تبادل واقعی دیدگاه‌ها و رسیدن به درک مشترک فراهم گردد.

در نهایت، باید پذیرفت که ما وارد دوره‌ای شده‌ایم که زیست در آن، بدون مهارت در ارزیابی اطلاعات، آگاهی از ساختار رسانه‌ها، و توانایی در تشخیص دست‌کاری‌های شناختی و احساسی ممکن نیست. تنها از مسیر «خودآگاهی رسانه‌ای» و تقویت عقلانیت اجتماعی است که می‌توان بر مخاطرات پسا‌حقیقت غلبه کرد.

منابع:

  1. Wikipedia – Post-truth

  2. Universidad de Navarra – The Era of Post-Truth

  3. Wikipedia – Post-truth

  4. Wisconsin Lutheran Seminary – Post-truth

  5. JSTOR – The Humanities as a Compass in a Post-Truth Era

  6. JSTOR – The Humanities as a Compass in a Post-Truth Era